خب از کجا شروع کنم؟؟؟؟
من ( f ) هستم
اولا که با عشق دیووونم ( s ) آشنا شده بودم ینی از همون اولش یه حسایی بهش داشتم
ولی نمیتونستم ابرازش کنم میترسیدم از دستش بدم ترجیح میدادم با همون آبجی و داداش
بمونم تا همیشه پیشم بمونه اما یه مدت که گذشت دیدم دلم دیگه تحمل نداره خواستم بهش بگم
اما نتونستم واسه همین خواستم ازش سوالی بپرسم که پرسیدم ( s ) دوس داری رابطمون
چجوری باشه ؟؟البته این جاهاش داشتم از خجالت میمردم ولی مجبور بودم خخخخخخخ
عشق دیوووونم هم که خنگول شده بود نفهمید چی میگم منم بیخیالش شدم چون احساس کردم
شاید منظورمو فهمید اما به روی خودش نیاورد شاید نخواست واس همین بیخیال شدم
از همون روز به بعد هم نت عشقم ( s ) تموم شده بود و دیگه نمیتونست بیاد وب بعدش
فهمیده بود دیووونه منظورمو اما چون دسترسی به نت نداشت نمیتونستیم ببینیم همدیگه رو
فقط من هر روز با عشق میرفتم سری به وبلاگ بزنم ببینم نظری ازش دارم یا نه
تا اینکه عشق دیووونم ( s ) یه روزی یه نظر داده بود و شمارشو برام گذاشته بود و
نوشته بود اگه کاریم داشتی این شمارمه
خخخخخخخخ والا خیلی جالبه پسر منم ولی این عشق دیووونم به من شماره میده
واااااااااااااااااای
داشتم از خوشحالی بال درمیاوردم خخخخخخخ که از خوشحالی دستمو هم بریدم
ولی ( s ) خبر نداره خخخخخخخ
از اون روز به بعدش شب و روزمو با عشقم هستم و خیلی خوشحالم که دارمش
خیلی خوشحالم که عشقم ( s ) رو دارمش و مال منه
عشقم تا دنیا دنیاس عاشقتم نفسم خیلی دوست داااااارم اگه نباشی بی تو نمیتونم نفس بکشم
همیشه پیشم بمون تا به عشق تو زنده باشم فقط
راستی عشقم الان که دارم اینو مینویسم توی بیمارستانم دیشب که خودت فهمیدی قضیه رو
ظهر برمیگردم خونه
میخوام همیشه خوب باشی عشق زندگیم خیلی دوست دارم
خخخخخخخخ عشقم منو ببخشیاااااا آخه شبا زودتر از تو خوابم میبره ببخشید که
تنهات میذارم شبا ولی دلم خوشه که یادت توی قلبمه همیشه و با یادت میخوابم
خیــــلی دوست دارم عـــشــــــــــ♥ــــــــــقــــم
نظرات شما عزیزان: